جدول جو
جدول جو

معنی پنج دعا - جستجوی لغت در جدول جو

پنج دعا
(پَ دُ)
کنایه از پنج نماز است. (غیاث اللغات). صلواه خمس:
چار علم رکن مسلمانیت
پنج دعا نوبت سلطانیت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
پنج دعا
پنج آزبا (دعا) پنج نماز پنج نماز صلوات خمس
تصویری از پنج دعا
تصویر پنج دعا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
خرچنگ، جانوری سخت پوست با چنگال های دراز، لاک خارجی پهن و سخت، یک یا دو زوج آرواره و دو چشم پایه دار که به یک پهلو حرکت می کند و معمولاً در دریا و گاه در خشکی زندگی می کند
پیچپا، کلنجک، کلنجار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
پنج ده. از اعمال مروالرود: امیری بود بحدود مروالرود و پنج دیه و طالقان. (جهانگشای جوینی). رجوع به پنج ده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دِ)
نسبت به پنج ده، از اعمال مروالرود است و پنج دیهی و بنج دیهی و بنجدهی و فنجدیهی و بندهی نیز همان است. و نیز رجوع به پنج ده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ)
اطاقی که پنج در یک سو (معمولاً رو بصحن) دارد، و این نوع بنا سابقاً بیشتر معمول بوده
لغت نامه دهخدا
(پَ دِهْ)
پنج دیه خمس قری. در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (ص 159) آمده است: مروالرود از اقلیم چهارم است طولش ازجزایر خالدات ضر و عرض از خط استوا لوک از قصبات آن پنج دیه بوده که سلطان ملکشاه ساخت. دور باروش پنج هزار گام است و گرمسیر است اما هوای درست دارد و آبی گوارنده و اکثر اوقات آنجا ارزانی بود و از میوه هاش انگور و خربزه سخت نیکوست چند پاره دیه از توابع آن است - انتهی. مرحوم علامۀ قزوینی گوید: پنجده ناحیۀمعروفی بوده است در خراسان از نواحی شهر مروالرود (بالامرغاب امروزی) و در نسبت به آن بنجدیهی و فنجدیهی و بندهی (پندهی، پنجدهی) همه این صور استعمال شده است. (معجم البلدان) و اکنون نیز نام قریۀ پنج ده درنقشه های مبسوط بر لب رود مرغاب در خاک روسیه بکلی نزدیک سرحد شمالی افغانستان اندکی در شمال غربی قصبۀبالامرغاب دیده میشود. (شدالازار تألیف معین الدین ابوالقاسم جنید ص 416 حاشیۀ (2) بقلم علامۀ قزوینی)
لغت نامه دهخدا
اطاقی که پنج در دریک سو (معمولا رو بصحن) دارد (سابقا بیشتر معمول بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
خرچنگ، برج چهار از دوازده برج فلکی برج سرطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
((پَ))
خرچنگ، برج چهارم از دوازده برج فلکی، برج سرطان
فرهنگ فارسی معین